در حوزه های علمیه به مناسبت ایام شهادت سالار شهیدان(ع) و اربعین شهادت ایشان برای ایجاد فرصت اعزام طلاب و فضلای حوزه برای بیان اهداف قیام آن حضرت، درس ها در ۱۰روز اول محرم وآخر ماه صفر تعطیل می گردد.
بعد از تعطیلات عاشورا حضرت آیت الله چوادی آملی بعد از درس فقه، بحثی را در مورد چگونگی علم امامان معصوم علیهم السلام و برخی از شبهاتی که ممکن است به ذهن برسد،مطرح کردند:
آیا علم غیب سند فقهی هست یا نه؟
دو مطلب هست که مربوط به همین عزای سالار شهیدان(سلام الله علیه) است البته بحث فنی است که حوزهها باید او را مطرح کنند و آن اینکه آیا علم غیب سند فقهی هست یا نه؟
اگر علم اصول، این رسالتش را توجه میکرد و در این زمینه بحث میکرد خیلی از شبهات رایج بین مردم یا بین خود علما حل میشد و آن این است که:
آیا امام(سلام الله علیه) میداند که مثلاً در این کوزه سمّ هست یا نمیداند؟ در این ظرفی که وجود مبارک امام مجتبی(ع) آب مینوشد آیا میداند سم است یا نه؟ اگر نمیداند که خب ـ معاذ الله ـ یک نقصی است اگر میداند چرا اقدام کرده؟ در جریان حضرت امیر(سلام الله علیه) همین طور است که آیا در شب نوزده میداند آن حادثه پیش میآید یا نه؟ اگر نمیداند که نقص است اگر میداند چرا اقدام کرد و هکذا جریان سید الشهداء(سلام الله علیهم اجمعین) .
برای استدلال و تبیین مطلب ایشان به کمک فرمایش مرحوم کاشف الغطا در کتاب کشف الغطاء اظهار داشتن:
از مطالب عمیق مرحوم کاشف الغطاء(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کشفالغطاء (چاپ جدید ج۱، ص۲۱۶)، مطلبی است که عصارهاش این است که :
ادراکات انسان سه دسته است:غیرحجت،حجت و برتر از حجت
ادراکاتی که انسان دارد، معارفی که انسان دارد از قبیل ظن و احتمال و طمأنینه و علم، اینها سه قمست اند:
۱٫بعضی ها دون الحجتاند ارزش احتجاج ندارند مثل قیاس، ظن غیرمعتبر و مانند آن.
۲٫یک قسمت هم حجت شرعیاند مثل یقین، طمأنینه، علم و علمی، ظن معتبر اینها حجت شرعی هستند.
۳٫یک قسمت فوق الحجت اند یعنی آنها را نمیشود در بازار فقه خرج کرد آن علم غیب است. علم غیب برای آن معارف تکوینی و معجزه و عصمت و ولایت و خلافت و امامت و نبوت است نه برای این فقه. آن ارزشاش چیز دیگر است این حرف از حرف های کم نظیر مرحوم کاشف الغطاء است آن وقت انسان راحت میشود که بله امام مجتبی(سلام الله علیه) یقین دارد ولی آن یقین برای فقه نیست حیف آن یقین که در فقه کاربرد داشته باشد فقه با همین ادله اعتباری حل میشود آن یک چیز دیگر است.
بنابراین، این مطلب گرچه یک سطر است اما یک کتاب است که چگونه ولی الله به غیب عالم است و این به سقف عرش میخورد نه به کف فقه؛ این برای این نیست که با آن علم عمل بکند.
توضیح فرمایش مرحوم کاشف الغطا:
ایشان در کتاب شریف کشفالغطاء (چاپ جدید ج۱، ص۲۱۶)،در کتاب صلاة در قسم چهارم میفرمایند:
این حکم تخییر که اگر کسی قبله را ندانست باید به چهار طرف نماز بخواند و اگر وقت تنگ است یک طرف نماز بخواند این و امثال این، شامل علم معصومین هم میشود؟
معصوم که علم غیب دارد که قبله کجاست او هم باید به علم غیب خودش عمل بکند یا این که مانند دیگران است؟
میفرمایند «و کشف الحال» این است که “ان الاحکام الشرعیه تدور مدار الحالة البشریة دون المنح الالهیة”،( منحه یعنی عطا)،”فجهادهم و أمرهم بالمعروف و نهیهم عن المنکر انما مدارها علی قدرة البشر و لذلک حملوا السلاح و أمرو أصحابهم بحمله” اینها نه از قدرت ملکوتی در جهاد و جنگ استفاده میکردند نه از علم غیب در موارد عادی بهره میبردند. یک وقت است معجزه اقتضا میکند ضرورت اقتضا میکند که از علم غیب کمک بگیرند آن راه خاص خودش را دارد “و کان منهم الجریح و القتیل و کثیرٌ من الانبیاء و الاوصیاء دخلوا فی حزب الشهداء(رضوان الله علیهم)” خیلی ها رفتند و مجروح شدند خیلی ها رفتند شهید شدند بنا نبود که اینها با قدرت غیبی عمل کنند، بنا نبود با علم غیب عمل بکنند “و لا یلزمهم دفع الاعداء بالقدرة الالهیة و لا بالدعاء” هیچ کدام از اینها واجب نبود برای اینها “و لا یلزمهم البناء علی العلم الالهی و انما تدور تکالیفهم مدار العلم البشری فلا یجب علیهم حفظ النفس من التلف مع العلم بوقته من الله تعالی” با اینکه میدانند چه وقت شهید میشوند چه وقت آسیب میبینند چه وقت مسموم میشوند چه وقت کشته میشوند بر آنها واجب نیست که خودشان را در آن صحنه حفظ بکنند و نروند زیرا علم غیب سند حکم فقهی نیست “فعلم سید الاوصیاء(علیه السلام) بأن ابن ملجم قاتله و علم سید الشهداء(علیه السلام) بأن الشمر لعنه الله قاتله مثلاً مع تعیین الوقت لا یوجب علیهما التحفظ و ترک الوصول الی محل القتل” بر آنها واجب نبوده است.
اشاره ای به بحث شهید جاوید
آن وقت آن غائلههایی که در جریان علم وجود مبارک سید الشهدا پیش آمد روی این جهت بود اگر حوزه کار خودش را انجام میداد و مشخص میکرد که امام علی بینة من ربه بود عالم بود قاطع بود برای او به سرّ روشن بود. بیست سال قبل از جریان کربلا، وجود مبارک حضرت امیر همین سرزمین صفین پیاده شد با دستان مبارکشان اشاره کرد فرمود «ههنا ههنا» یک مشت خاک گرفت بود کرد گریه کرد پیاده شد دو رکعت نماز خواند بیست سال قبل از جریان کربلا از صفین که حضرت میگذشتند فرمودند همین جا است همین جا است بعد از بیست سال که وجود مبارک سید الشهداء وارد همین سرزمین شد ایشان هم با همین دست اشاره کردند فرمودند “هاهنا مناخ رکابنا و محط رحالنا و مقتل رجالنا”،(بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۳)
خدا غریق رحمت کند سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را قبل از این که کتاب شهید جاوید چاپ بشود آن مولفش را – خدا همه را بیامرزد – خواست هر چه خواست این مطلب را به او منتقل کند علم غیب سند حکم فقهی نیست این نشد ، سرّش این است که این حرف ها در علم اصول نیامده، اگر این حرفها در اصول بیاید مثل برائت مثل تخییر مثل اشتغال خب روشن میشود همه میفهمند، همه میفهمند که علم غیب اجل از آن است که با او احکام فقهی حل بشود آنها “إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ”،( سوره کهف، آیه۱۱۰)،بنابراین با دیگران در مدار علم بشری زندگی میکنند.
استدلال مرحوم کاشف الغطا بر این که علم غیبی سند فقهی نیست
استفاده حضرات معصومین علیهم السلام از علم غیب در زمان ومکان خاص و آن هم برای غرضی خاص است. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) محکمه قضا داشت ، حضرت امیر هم همین طور. اگر کسی نزد ایشان میرفت برابر با علم غیب عمل نمیکردند.
با این که طبق این آیه شفاف و صریح سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هر کاری که میکنیم آنها میدانند “قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ”،(سوره توبه، آیه۱۰۵)،که منظور ائمهاند هر حرفی میزنیم هر کاری میکنیم خلاف و صواب اطاعت و عصیان روی میزی و زیر میزی همه را میبینند، حالا رفتیم در محکمه ایشان، به علم غیب عمل میکنند یا به شاهد و سوگند؟
چرا ائمه به علم غیب همیشه عمل نمی کنند؟
پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صریحاً اعلام کرد فرمود مردم “انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان”،(کافی چاپ اسلامی، ج۷، ص۴۱۴). ما اگر بخواهیم برابر علم غیب عمل بکنیم کسی در خانهاش معصیت نمیکند کسی رو میزی و زیر میزی نمیگیرد که کسی گناه نمیکند سرقت نمیکند ما میفهمیم که چه کسی سرقت کرده الآن کجا هست میفرستیم میگیریمشان خب با این وضع که نمیشود مردم مختار باشند بهشت و جهنم حساب و کتاب خاصی دارد تکامل در این است که مردم آزادانه گناه نکنند نه اینکه ببینند که زیر دوربیناند و دو لحظه بعد گیر میافتند این که تکامل نیست. فرمود: “انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان” بعد هم صریحاً اعلام کرد: فرمود مردم اگر کسی شاهد دروغ اقامه کرد یا سوگند دروغ ایراد کرد در محکمه من، من به سود او حکم کردم و مالی را به او دادم، مبادا بگوید من رفتم در محکمه پیغمبر از دست خود پیغمبر گرفتم این “قطعة من النار”،(همان)،این یک شعله آتش است که از محکمه من دارد بیرون میبرد. حساب دستش باشد مبادا بگوید من رفتم محکمه پیغمبر از دست خود پیغمبر گرفتم من به شما آتش دادم.
علم غیب ائمه برای چیست وچه مواردی استفاده می کنند؟
علم غیب آنها برای بیان فقه است که آنها وقتی میگویند چه حلال است چه حرام است چه واجب است چه مباح است چه مستحب است چه باطل است چه صحیح است این ها را روی علم غیب میگویند علم غیب آنها برای تدوین فقه ماست نه علم غیب آنها برای عمل کردن در محکمه قضا و اجرائیات.برای قانون گذاری است ما یک قوه مقننه داریم یک قوه مجریه، قوه مقننه علم غیب است مجریه آنها با دیگران در مقام اجرا یکی هستند.
بلی گاهی ضرورت اقتضا میکند که معجزهای بیاورند حقانیت اینها روشن بشود، نظیر مباهله، نظیر آیات دیگر که بله آن حساب خاص خودش را دارد. مرحوم کاشف الغطا اضافه می کند: “و ان المدار فی ذلک علی العلم الا لهی”،در بیان فقه، معیار علم غیب است اما در عمل حکمش دیگر است” و اما ما کان من الامور الوجودیة دون العلمیه اعمالاً و شروطاً ” این بر علم بشری است و مانند افراد عادی دارند حکم میکنند.
البته نسبت به بعضی از امور آنها هم از علم غیب کمک میگیرند، دیگران اگر سهو کردند با حدیث رفع حل میشود سهواً اگر معصیت کردند سهواً اگر مال کسی را گرفتند سهواً اگر قتل نفس کردند با حدیث رفع حل میشود،اما برای انها ،علم غیبشان جلوی این کارها را میگیرد. مثلاً اگر یک وقت خواب بمانند نمازشان قضا بشود آن قدرت غیبی جلوی این کارها را میگیرد. برای اینکه اگر اینها هم نظیر دیگران خواب بمانند اشتباه بکنند این دیگر باعث تنفر طباع بشود و از اینها اعتمادی پیدا نمیکنند و مانند آن؛ ولی نسبت به مسائل دیگر همه اینها برابر با علوم بشری انجام میگیرد «و اما العلمیة فمدارها علی علم البشری دون الالهی اذ لا یلزم من عدم الاصابة تنفر النفوس و لا زالوا ینادون بانه لا یعلم الغیب الا الله» اگر گاهی که میگویند علم غیب را جز خدا نمیداند ناظر به همین مناسبت است
بنابراین سه حوزه است:
حوزه عادی روزانه که بخواهند عمل انجام بدهند حکم قضایی داشته باشند علم بشری است.
حوزه قانونگذاری که در تدوین فقه باشد علم غیب است.
در اجرائیات و تکالیف نفسانی خودشان که به خطا نیفتند گرفتار خواب نشوند و نمازشان قضا نشود این را ممکن است یا هست از علم غیب کمک میگیرند .
این بحث بابیان دیدگاه حضرت آیت الله سید حسین شمس به کمک روایات کتاب الحجه اصول کافی پی گرفته می شود.